loading...
سایت تفریحی جایینک
HAMID REZA بازدید : 12 یکشنبه 14 مهر 1392 نظرات (0)

عجیب ولی واقعی:
امروز نشسته بودم با مامانم صبحانه میخوردم تلوزیونم داشت اخبار میگفت:
براثر برخورد3 اسب در مسابقه چابک سواران انها زخمی شدند و دوتا از انها راهی بیمارستان شدند.
مامانم برگشت پرسید: مسابقه اسب دوانی بوده؟
گفتم: پ ن پ داشتن با اسبا فوتبال بازی میکردن اسبا دیدن عقبن زدن بازیکنای حریفو نفله کردن!
مامانم :-((((
خلاصه بعدازجویدن پنیر و کره و نون و سفره!!! پاشدم برم مدرسه مامانم دوتا سیب گذاشت توپلاستیک بهم داد.
گفتم: اِ دوتاست؟ (اخه هرروز یه دونه می برم)
گفت: پ ن پ 5تاست بقیشو hidden کردم برو تو فولدر آپشنش show رو بزن بیاد!
من :-@@@@@
ماااااااامااااااان ! تو اینا رو از کجا یاد گرفتی؟ نکنه کنار دست من میشینی یادگرفتی؟
برگشته میگه: د ن د از تو که چیزی نمیشه یاد گرفت از همکارم دارم یاد میگیرم!
خلاصه مامانم دست منو از پشت بسته بااین حاظرجوابیاش!
اونروزو اینجوری رفتم مدرسه :-$$$$$$$

HAMID REZA بازدید : 7 یکشنبه 14 مهر 1392 نظرات (0)

رفتیم رستوران ، میگم 2تا جوجه لطفا ،
میگه جوجه کباب؟گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ ازین جوجه رنگیا ، یه قرمز بدین یه سبز

.................


چهل کیلو بار دستمه میگم کمرم شکست بیا بگیر … میگه بار رو؟! پـَـــ نــه پـَـــ ننه بزرگ منو غم بی کَسیش کمرمو شکسته...

...............


تو خیابون بودیم میگم آخی ببین ماشین زده بهش بیچاره مرده کفن کشیدن روش..…

میگه واقعا مرده؟

پَـــ نَـــ پَـــ داره تمارض میکنه پنالتی بگیره!!!

................


تصادف کردیم، زنگ زدیم افسر اومده میگه : تصادف شده؟
میگم : پَ نَ پَ داریم هشدار برای کبرا ۱۱ رو فیلم برداری میکنیم!!!

.................
رفتم کارخونه بابام به منشیش میگم : بابام هست ؟ میگه آره میخوای بری تو ؟
گفتم پ نه پ فقط میخواستم آمارشو بگیرم یه وقت شیطونی نکنه !

...................

نونوایی از جمعیت داره منفجر میشه یه یارو اومده میگه اینا همه توی صف هستن ؟گفت پـَـــ نــه پـَـــ اینا اومدن شاطرو تشویق کنن !

....................


دارم تاریخ تولید و انقضای تن ماهی رو نگاه میکنم ، صاحب مغازه میگه : میخوای ببینی فاسد نشده باشه ؟میگم : پـَـ نـَـ پـَـ میخوام ببینم تاریخ تولدش کیه تا واسه تولدش آکواریوم بزرگتر بخرم !

...................

مگسه نشسته رو برنج به خواهرم میگم : مگس ، میگه بکشمش ؟میگم پ ن پ زشته برنج خالی بخوره یکم خورشت بریز واسش...

..................


بعد از کلی کلنجار رفتن با شریکم بهش گفتم باید از هم جدا شیم

میگه یعنی جداً ازهم جدا شیم؟

پَـــ نَ پَــــ من فقط عاشق اینم حرف قلبتو بدونم

الکی بگم جدا شیم، تو بگی که نمیتونم !

...................


رفتم درمونگاه , منشیه میگه : مریض شمایید؟

گفتم پَــــ نَ پَــــ من میکروبم ,اومدم خودمو معرفی کنم!


...................


طبقه بالایی داره توی خونه گل کوچیک بازی میکنه ، رفتم درشونو زدم میگه صدای ما اذیتتون میکنه ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ اومدم بگم مواظب باشید بازیکن دو اخطاره توی زمین نفرستید که بعدا گندش دربیاد...

HAMID REZA بازدید : 9 یکشنبه 14 مهر 1392 نظرات (0)

عجیب ولی واقعی:
امروز نشسته بودم با مامانم صبحانه میخوردم تلوزیونم داشت اخبار میگفت:
براثر برخورد3 اسب در مسابقه چابک سواران انها زخمی شدند و دوتا از انها راهی بیمارستان شدند.
مامانم برگشت پرسید: مسابقه اسب دوانی بوده؟
گفتم: پ ن پ داشتن با اسبا فوتبال بازی میکردن اسبا دیدن عقبن زدن بازیکنای حریفو نفله کردن!
مامانم :-((((
خلاصه بعدازجویدن پنیر و کره و نون و سفره!!! پاشدم برم مدرسه مامانم دوتا سیب گذاشت توپلاستیک بهم داد.
گفتم: اِ دوتاست؟ (اخه هرروز یه دونه می برم)
گفت: پ ن پ 5تاست بقیشو hidden کردم برو تو فولدر آپشنش show رو بزن بیاد!
من :-@@@@@
ماااااااامااااااان ! تو اینا رو از کجا یاد گرفتی؟ نکنه کنار دست من میشینی یادگرفتی؟
برگشته میگه: د ن د از تو که چیزی نمیشه یاد گرفت از همکارم دارم یاد میگیرم!
خلاصه مامانم دست منو از پشت بسته بااین حاظرجوابیاش!
اونروزو اینجوری رفتم مدرسه :-$$$$$$$

HAMID REZA بازدید : 15 یکشنبه 14 مهر 1392 نظرات (0)

رفتیم رستوران ، میگم 2تا جوجه لطفا ،
میگه جوجه کباب؟گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ ازین جوجه رنگیا ، یه قرمز بدین یه سبز

.................


چهل کیلو بار دستمه میگم کمرم شکست بیا بگیر … میگه بار رو؟! پـَـــ نــه پـَـــ ننه بزرگ منو غم بی کَسیش کمرمو شکسته...

...............


تو خیابون بودیم میگم آخی ببین ماشین زده بهش بیچاره مرده کفن کشیدن روش..…

میگه واقعا مرده؟

پَـــ نَـــ پَـــ داره تمارض میکنه پنالتی بگیره!!!

................


تصادف کردیم، زنگ زدیم افسر اومده میگه : تصادف شده؟
میگم : پَ نَ پَ داریم هشدار برای کبرا ۱۱ رو فیلم برداری میکنیم!!!

.................
رفتم کارخونه بابام به منشیش میگم : بابام هست ؟ میگه آره میخوای بری تو ؟
گفتم پ نه پ فقط میخواستم آمارشو بگیرم یه وقت شیطونی نکنه !

...................

نونوایی از جمعیت داره منفجر میشه یه یارو اومده میگه اینا همه توی صف هستن ؟گفت پـَـــ نــه پـَـــ اینا اومدن شاطرو تشویق کنن !

....................


دارم تاریخ تولید و انقضای تن ماهی رو نگاه میکنم ، صاحب مغازه میگه : میخوای ببینی فاسد نشده باشه ؟میگم : پـَـ نـَـ پـَـ میخوام ببینم تاریخ تولدش کیه تا واسه تولدش آکواریوم بزرگتر بخرم !

...................

مگسه نشسته رو برنج به خواهرم میگم : مگس ، میگه بکشمش ؟میگم پ ن پ زشته برنج خالی بخوره یکم خورشت بریز واسش...

..................


بعد از کلی کلنجار رفتن با شریکم بهش گفتم باید از هم جدا شیم

میگه یعنی جداً ازهم جدا شیم؟

پَـــ نَ پَــــ من فقط عاشق اینم حرف قلبتو بدونم

الکی بگم جدا شیم، تو بگی که نمیتونم !

...................


رفتم درمونگاه , منشیه میگه : مریض شمایید؟

گفتم پَــــ نَ پَــــ من میکروبم ,اومدم خودمو معرفی کنم!


...................


طبقه بالایی داره توی خونه گل کوچیک بازی میکنه ، رفتم درشونو زدم میگه صدای ما اذیتتون میکنه ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ اومدم بگم مواظب باشید بازیکن دو اخطاره توی زمین نفرستید که بعدا گندش دربیاد...

HAMID REZA بازدید : 12 یکشنبه 14 مهر 1392 نظرات (0)

با دوستم رفتیم ساندویچی،بدون اینکه نظر منو بپرسه بندری تند سفارش داده،منم مجبور به خوردن ساندویچ تند تند شدم.

اولین گاز هیچ دومین گازو که زدم

اشک از چشام اومد پایین

دوستم میپرسه از تندیش اشکت در اومد؟

گفتم:پــَ نــَ پــَ دلم واسه اون جونوری که کشتن کردنش مواد اولیه این ساندویچ سوخته

میگه :پــَ نــَ پــَ و کوفت،چه طرز حرف زدنه؟

میگم ناراحت شدی وسط غذا خوردن اسم جونور اوردم؟

میگه:پــَ نــَ پــَ از اینکه داغ دلمو تازه کردی ناراحت شدم

HAMID REZA بازدید : 17 یکشنبه 14 مهر 1392 نظرات (0)

با دوستم رفتیم تو یه مغازه ی شلوغ که عسل طبیعی میفروشه؛ نوبت ما که میشه طرف میگه:شمام عسل میخواین!؟ ، پـَـَـــ نــه پـَـَـــ دوتا زنبوریم اومدیم استخدام شیم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دوستم پاش تو گچ یارو میگه شکسته میگم پـَـَـــ نــه پـَـَـــ پاشو گچ کرده که از شهرداری عوارض نوسازی بگیره

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

از دستشویی شرکت اومدم بیرون منشیه یه نگاهی میکنه و با پوزخند میگه دستشویی بودین ؟ پ نه پ بک تو بک آفتابه ام طفلی مرخصیه رفتم جاش واستادم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

به دوستم میگم ببین تن ماهی تاریخ انقضاش کیه؟ میگه یعنی تاریخ خراب شدنش؟ گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ تاریخ عروسی ننه بابای ماهی اس میخوام واسشون جشن سالگرد بگیرم

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

رفتم فروشگاه میگم سیخ داری؟
میگه برا کباب؟
پ ن پ برا خاروندن دیافراگمم از تو دهنم می خوام

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تو آشپزخونه استکان و قندون از دستم افتاد شکست با صدای خفن.مامان اومده میگه چیزی شکوندی؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ شیشه ی نازک تنهایی دلم بود منتها صداش رو گذاشتم رو اکو حال کنین

HAMID REZA بازدید : 13 یکشنبه 14 مهر 1392 نظرات (0)

 

 

رفتم جلسه ثبت نام ۱ساعت وایسادم.

یارو اومده میگه میخوای ثبت نام کنی؟

پـَـــ نَ پـَـــ اومدم حالتو احوالتو سفید رویتو سیه مویتو ببینم بروم !

.

.

.

مرغ و از فریزر در آوردم میگه می خوای غذا درست کنی ؟!

پـَـَـ نَ پـَـَــــ خانوادش اومدن از سردخونه میخوان ببرن خاکش کنن !

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    نظر خود را در مورد این سایت بگویید
    آمار سایت
  • کل مطالب : 322
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 17
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 20
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 34
  • بازدید ماه : 25
  • بازدید سال : 491
  • بازدید کلی : 7,444